جدول جو
جدول جو

معنی هم خوابه - جستجوی لغت در جدول جو

هم خوابه
هم خواب هم بستر: وین بترکم به بضع همخوابه نیز باید شدن به گرمابه. (دهخدا)، یار مصاحب: همه همخوابه وهمدرد دل تنگ منند مرکب خواب مرا تنگ سفر بگشایید، (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
هم خوابه
((~. خا بِ))
همسر
تصویری از هم خوابه
تصویر هم خوابه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم خواب
تصویر هم خواب
زنی که با شوهر خود در یک بستر می خوابد، هم بستر
فرهنگ فارسی عمید
زنی که باشوهر خود در یک بستر خوابد هم بستر همسر. توضیح ظاهرا این لفظ را بیشتر برای کسی (زنی) که بصورت غیر شرعی و غیر قانونی هم بستر و همخوابه مردی شده است بکار می برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم خواهی
تصویر هم خواهی
مطالبه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم خوانی
تصویر هم خوانی
مطابقت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم خوابگی
تصویر هم خوابگی
همخوابه بودن هم بستری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم نواله
تصویر هم نواله
دو یا چند تن که از یک سفره غذا خورند هم غذا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم خوابگی
تصویر هم خوابگی
((~. خا بِ))
با هم در یک بستر خوابیدن و عشق بازی کردن، هم بستری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم نواله
تصویر هم نواله
دو یا چندتن که بر سر یک سفره با هم طعام بخورند، هم سفره، هم خوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم خانه
تصویر هم خانه
کسی که با دیگری در یک خانه زندگانی کند، هم آشیانه
فرهنگ فارسی عمید
دو یا چند تن که در یک خانه سکونت دارند (نسبت بهم) : کی بود جای ملک در خانه صورت پرست رو چو صورت محو کردی با ملک همخانه باش، (سعدی)، شوهر ، زن زوجه، یار رفیق. یا هم خانه (همخانهء) مسیح. آفتاب (زیرا بعقیده قدما آفتاب در آسمان چهارم است که مقر عیسی باشد)
فرهنگ لغت هوشیار
согласующийся
دیکشنری فارسی به روسی
конгруентний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
สอดคล้องกัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از همخواب
تصویر همخواب
هم بستر
فرهنگ لغت هوشیار